او اکنون در دهه ۸۰ خود، بقیه عمر خود را به نگهداری مسافرخانه به جای فرار از آن متعهد کرده است (کاری که احتمالاً اکثر ما نیم قرن پیش انجام میدادیم).
مرد میتوانست ترس را در چشمان دخترش ببیند. در حالی که در ماشین را میبست به دخترش گفت: «همینجا بشین. به محض این که بتونم برمیگردم.»
بـه سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
Rastannameh
چشم مغازه دار گرد شد. اون لحظه ای تردید کرد، بعد نفسشو حرصی بیرون داد و گفت: “خب، می تونی اونو داشته باشی.”
سال ۱۸۹۲ بود و کیت مورگان یک زن ۲۴ ساله بالغ و توانا بود. به گفته هتل بدنام کالیفرنیا، دل کورونادو، او در روز شکرگزاری به این استراحتگاه رفت. برخی میگویند که او هرگز از آنجا خارج نشد.
انشا با موضوع آلودگی هوا و چند انشا بلند و کوتاه در مورد هوای پاک
حکایت های کوتاه و جالب و داستان زیبای آموزنده زیبا و خاص
ظاهراً بچههای پرون با برخی از این ارواح بازی میکردند و کارهای عادی روزمره را انجام میدادند. روح تایر چندان مهربان نبود. او عمداً اثاثیه را جابهجا میکرد تا مستاجران جدید را بترساند، گاهی اوقات کاملاً ظاهر میشد و همانطور که در فیلم نشان داده میشود، بیش از همه مادر خانواده را تسخیر میکرد.
مرد از وسط مسیر پیاده شد و او را رها کرد. او مورگان را به محض ورودش غمگین ساخت. اگرچه مشخص نیست که این شخصیت شوهرش است یا نه، مورگان با اندوه در شهر سرگردان شد و یک تپانچه تهیه کرد.
او بلافاصله به یک رسانه معنوی مراجعه کرد که به او گفت این بدبختیها، انتقام ارواح شیطانی کسانی است که توسط تفنگهای وینچستر کشته شدهاند.
همانطور که داستان بیان میکند، وودراف به کلوئی یک رابطه جنسی پیشنهاد داد. کلویی که میدانست یک برده است، چارهای در این مورد نداشت و بهشدت میترسید که خانم وودراف متوجه شود.
او گفت: «چیزهایی که در آنجا اتفاق افتادند بسیار ترسناک بودند. هنوز هم صحبت در مورد آن، مرا متأثر میکند.»
وقتی دختر بچه با عروسک بازی می کرد، براش سوال شد که چرا این عروسک سه انگشت خودشو بالا نگه داشته.
از آنجایی که کنجکاوی انسان حد و مرزی ندارد، اتاق مورگان بیشترین درخواست را در بین همه اتاقهای هتل داشته است. حتی گروهی از محققین مستقل ماوراء الطبیعه در آنجا ماندند تا این اتاق تسخیر شده کذایی را مستندسازی کنند.